در سکوت...

در خلوت خاموش اندیشه ی ما می گذرد....

در سکوت...

در خلوت خاموش اندیشه ی ما می گذرد....

سکوت، دسته گلی بود*


یدالله رویایی


سکوت، دسته گلی بود

میان حنجره ی من

ترانه ی ساحل،

نسیم بوسه ی من بود و پلک باز تو بود.

بر آب ها پرنده ی باد،

میان لانه ی صدها صدا پریشان بود.

بر آب ها،

پرنده، بی طاقت بود.

صدای تندر خیس،

و نور، نورتر آذرخش،

در آب، آینه ای ساخت

که قاب روشنی از شعله های دریا داشت.

نسیم بوسه و

                 پلک تو و

                          پرنده ی باد،

شدند آتش و دود

میان حنجره ی من،

سکوت، دسته گلی بود


***


از مجموعه شعر دریایی ها

آن را اینجا بشنوید.


------

* امروز هفدهم اردیبهشت ماه 1392،  هشتاد و یکمین سال تولد یدالله رویایی،  شاعر گرانقدر میهنمان است.

الحمدی

الحمدی

الحمد آمد که هر دلی شاد کند 

اندوه برد و غم از دل آزاد کند

فرزند عزیز که بر پدر ناز کند

اول طلب هدیه استاد کند

12 اردیبهشت را روز معلم نامگذاری کرده اند و کودکان به اصرار از پدر و مادر هدیه می خواهند تا برای معلم ببرند. این روزها، روزگار عوض شده؛ هدیه به معلم سمت و سویی نامطلوب پیدا کرده و مانند تمام گونه های زندگی ایرانی رنگ فخر فروشی به خود گرفته و گاه مانند زیر میزی برای معلم عمل می کند که بی مناسبت نیست با الحمدی ملای مکتب دار در مکتب خانه ها. الحمدی هدیه ای بودکه ملای مکتب دار پس از آموختن سوره ی حمد به کودک از پدر کودک و تمام اقوام اش دریافت می کرد. قصه ی الحمدی دراز است. می توانید به فصلنامه ی فرهنگ مردم شماره ی 42 ـ تابستان 1391 صص 8 ـ 16 رجوع کنید.