در فیلم "شمال از شمال غربی" ساخته ی "آلفردهیچکاک" نمایی وجود دارد که دوربین در یک بیابان، یک خط آهن ِ خیلی دورتر از ایستگاه را نشان می دهد. در سکوت کامل.
هیچکاک فیلم برداری این بخش کوتاه را به عهده ی دستیارانش می گذارد و خود در هتل محل اقامت به کارهای دیگر می پردازد. دستیاران به محل می روند و فیلم برداری کرده و خوشحال و خندان از زود تمام شدن کار، بر می گردند. وقتی فیلم را به آلفرد نشان می دهند، می پرسد:
"پس صدای فیلم کو؟"
می گویند:
صدا؟ سکوت کامل بود. ما هم باند صدا را کلن قطع کردیم.
می گوید:
خیلی بیجا کردید. فردا بروید و دوباره فیلم برداری کنید. باند صدا را هم باز بگذارید.
چنین کردند.
و وقتی به هتل آمدند و به تماشا نشستند، دیدند زمین تا آسمان با فیلم دیروز متفاوت است.
فهمیدند که، سکوت هم صدا دارد.
عالی بود این پست...
صدای سکوت رو خیلی دوست دارم
بعدشم الفرده دیگه... چی کارش می شه کرد؟
اصلن این آلفرد نوستالژی منه. هر وقت به یادش می افتم که حداقل، کم کمش روزی یک بار است هنگ می کنم.
من از این که در دنیای زندگی می کنم که دیگر آلفرد ندارد خیلی مغمومم.
سکوت، مادر فریادها
نمی دانم این را کجا خوانده یا شنیده ام ولی بر درستی اش تردیدی نیست
تعبیر خوبی از صدای سکوت بود.
واقعا هیچکاک ی اسطوره هستش
این فیلم رو من دیدیم ب تمام دوستانی هم ک ندیدین پیشنهاد میکنم برای یک بار هم ک شده این فیلم رو ببنند
من هر وق که ندانم که می خواهم چه فیلمی ببینم سراغ یکی از آثار او می روم.
پرویز شاپور میگوید: تمام مردم دنیا به یک زبان سکوت میکنند.
پرویز شاپور یکی از بیتاترین آدمهای عصر ما بود. هست. خواهد بود.